- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گشاد صد دل از آن غنچه شکر خند است به یک کرشمه او کار خلق در بند است
2 به خنده نمیکنت که بر دلم دارد حق نمک که فزون از هزار سوگند است
3 که زلفت از دل من گر هزار بار برد مرا به هر سر مویت هزار پیوند است
4 مباش غره به حسن ای پسر که مستی حسن هزار یوسف مصری به چاه افکند است
5 سری به باد هر ذره رفت در ره عشق شهید عشق که داند که در جهان چند است
6 چو جنگ نیست، تورا گوشمال هجران بس چه احتیاج نصیحت چه حاجت پند است
7 به آب خضر نبود احتیاج اهلی را کنون به درد سفال سگ تو خرسند است