گشاد صد دل از آن غنچه شکر از اهلی شیرازی غزل 88

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گشاد صد دل از آن غنچه شکر خند است

1 گشاد صد دل از آن غنچه شکر خند است به یک کرشمه او کار خلق در بند است

2 به خنده نمیکنت که بر دلم دارد حق نمک که فزون از هزار سوگند است

3 که زلفت از دل من گر هزار بار برد مرا به هر سر مویت هزار پیوند است

4 مباش غره به حسن ای پسر که مستی حسن هزار یوسف مصری به چاه افکند است

5 سری به باد هر ذره رفت در ره عشق شهید عشق که داند که در جهان چند است

6 چو جنگ نیست، تورا گوشمال هجران بس چه احتیاج نصیحت چه حاجت پند است

7 به آب خضر نبود احتیاج اهلی را کنون به درد سفال سگ تو خرسند است

عکس نوشته
کامنت
comment