گفت شوریده به من تهینت عید ز فارس
1
گفت شوریده به من تهینت عید ز فارس
گشت از تهنیت او به من این عید سعید
2
کاش شوریده در این سال به طهران می بود
تا همه روز به ما می شد فرخنده چو عید
3
شعر او از لب او لذّت دیگر دارد
دیده را فایدهای نیست چو شوریده ندید