نمود همچو ابوالهول رو به از فرخی یزدی غزل 133

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

نمود همچو ابوالهول رو به ملت روس

1 نمود همچو ابوالهول رو به ملت روس بلای قحط و غلا با قیافه منحوس

2 فتاد هیکل سنگین دیوپیکر قحط به روی قلب دهاقین روس چون کابوس

3 مگر که دیو سپید است این بلای سیاه که کرده روسیه را مبتلا چو کیکاوس

4 یکی به ساحل ولگا ببین که ناله زار فشار گرسنگی را چه سان کند محسوس

5 به سان جوجه ز فقدان دانه بی‌جان بین تذرو کبک خرامی که بود چون طاوس

6 کجا رواست شود، زرد رنگ چون خیری عذار سرخ نکویان همچو تاج خروس

7 یکی ز کثرت سختی ز عمر خود بیزاد یکی ز شدت قحطی ز زندگی مأیوس

8 در آرزوی یکی دانه شام تا به سحر بود به سنبله چشم گرسنگان مأنوس

9 کنون که ملت روس است با مجاعه دوچار گه تهمتنی است ای سلاله سیروس

10 به دستگیری قومی نما سرافرازی که می‌کنند اجل را به جان و دل پابوس

11 جوی ز گندم این سرزمین تواند داد ز چنگ مرگ رها جان صد هزار نفوس

12 نوشت خامه خونین «فرخی» این بیت به روی صفحه طوفان به صدهزار افسوس

13 جنوب بحر خزر شد ز اشک چشمه چشم برای ساحل رود نوا چو اقیانوس

عکس نوشته
کامنت
comment