- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری
2 اسم او بود علی مردان خان کُلفَت خانه ز دستش به اَمان
3 پشت کالسکه مردم می جَست دلِ کالسکه نشین را می خَست
4 هر سحرگه دمِ در بر لبِ جو بود چون کِرمِ به گِل رفته فُرُو
5 بسکه بود آن پسر خیره و بد همه از او بدشان می آمد
6 هرچه می گفت لَلِه لَج می کرد دهنش را به لَلِه کج می کرد
7 هر کجا لانه گنجشکی بود بچه گنجشک در آوردی زود
8 هرچه میدادَند می گفت کم است مادرش مات که این چه شکمست !
9 نه پدر راضی از او نه مادر نه معلم نه لَلِه نه نوکر
10 ای پسر جان من این قصه بخوان تو مشو مثل علی مردان خان