-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بامدادان بگاه خواب زده آمد آن دلبر شراب زده
2 لب شیرین بخنده بگشاده سر زلفین را بتاب زده
3 سنبل زلف حلقه حلقه شده نرگس نیم مست خواب زده
4 چون مرادید زاشک دیده چنان خیمه اندر میان آب زده
5 گفتم ای در وفا نموده درنگ وی بخون رهی شتاب زده
6 چند باشیم در فراق رخت بر رخ از دیده خون ناب زده
7 چند تابی تن ضعیف شده چند سوزی دل غذاب زده
8 برخی ساعتی که بنشستیم من خجل گشته او عتاب زده