- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرخوی بتم نیگ ببودی سره بودی وریک سخن از من بشنودی سره بودی
2 دل بردو کنون قصد بجان کرد چه تدبیر باری دل تنها بربودی سره بودی
3 صد بار دلم در غم او پشت نمودست یکبار اگر روی نمودی سره بودی
4 فی الجمله جفاها و عتابش همه خوش بود دشنام اگر در نفزودی سره بودی
5 گفتیکه تو در خواب ببینی رخ من باز گردیده شبی باز غنودی سره بودی
6 گفتیکه بگویم که چه درمان بودت؟ صبر احسنت اگرم صبر ببودی سره بودی