چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر از فرخی یزدی غزل 65

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ

1 چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ پای گل زن ز کف سبزخطان ساغر سرخ

2 اشک چون سیم سپیدم شد از آن خون که ز خلق زردرویی کشد آنکس که ندارد زر سرخ

3 گرچه من قاتل دل را نشناسم اما دیده‌ام در کف آن چشم سیه خنجر سرخ

4 کی به بام تو پری روی زند بال و پری هر کبوتر که ز سنگ تو ندارد پر سرخ

5 تاخت مژگان تو بر ملک دل از چشم سیاه چون سوی شرق به فرمان قضا لشکر سرخ

6 خون دل خورده‌ام از دست تو بس، از پس مرگ سر زند سبزه سر از تربت من با سر سرخ

7 شب ما روز نگردد ز مه باختری تا چو خورشید به خاور، نزنیم اختر سرخ

8 پرسش خانه ما را مکن از کس که ز اشک خانه ماست همان خانه که دارد در سرخ

9 فرخی روی سفید آنکه بر چرخ کبود با رخ زرد ز سیلی بودش زیور سرخ

عکس نوشته
کامنت
comment