1 رخ خوب تو چشم عقل دردوخت مرا از جمله خوبان دیده بردوخت
2 بیک ناوک سر زلف دوتایت روان و جان و دل در یکدگردوخت
3 کمان ابروی تو تیر مژگان چنانم زد که پیکان در جگر دوخت
4 همه درد سرم زانست کاین عشق کلاه ما نه بر مقدار سر دوخت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای مهر تو در میان جانها وای مهر تو بر سر زبانها
2 قدر تو گذشته از فلکها صیت تو فتاده در جهانها
1 الحذارای غافلان زین وحشت آباد الحذار الفرارای عاقلان زین دیو مردم الفرار
2 ا ی عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول زین هواهای عفن وین آبهای ناگوار
1 بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
2 بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به