- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر خدا خواهد بجوشد بحر بیپایان خون میشوند این ناخدایان غرق در طوفان خون
2 با سرافرازی نهم پا در طریق انقلاب انقلابی چون شوم، دست من و دامان خون
3 خیل دیوان را به دیوانخانه دعوت میکنم میگذارم نام دیوانخانه را دیوان خون
4 کارگر را بهر دفع کارفرمایان چو تیپ با سر شمشیر خونین میدهم فرمان خون
5 کلبهٔ بیسقف دهقان را چو آرم در نظر کاخهای سر به کیوان را کنم ایوان خون
6 ای خوش آن روزی که در خون غوطهور گردم چو صید همچو قربانی به قربانگه شوم قربان خون
7 فرخی را شیرگیر انقلابی خواندهاند زآن که خورد از شیر خواری شیر از پستان خون