- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می دهد نیکو نشان کاخی مکان فتنه را محو می باید نمود این آشیان فتنه را
2 صورت ولکان به خود بگرفته قصری با شکوه خون کند خاموش این آتشفشان فتنه را
3 از قوام و بستگانش دیپلم باید گرفت در خیانت داد هر کس امتحان فتنه را
4 گو به فامیل خیانت چشم خود را باز کن هر که می خواهد شناسد دودمان فتنه را
5 بهر محو فارس تازی تا به کی تازی فرس باز کش ای فارس سر کش عنان فتنه را
6 سینه احرار شد آماج تیر ارتجاع تا نمودی زینت بازو کمان فتنه را
7 آه اگر با این هیاهو باز نشناسیم ما یکه تاز مفسدت جو، قهرمان فتنه را