گر صد هزار رنج و تعب باغبان از اهلی شیرازی غزل 620

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد

1 گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد گل چون شکفت باد صبا از میان برد

2 آب بقا مجوی که ظلمات روزگار مشکل که خضر هم بگذارد که جان برد

3 بر سنگ اگر کنیم نشان نام خود چه سود ما را که سیل حادثه نام و نشان برد

4 عمری بخون دیده چه پروردم آن غزال؟ کز چمگ من زمانه چنان رایگان برد

5 اهلی تو را که قبله دو باشد نماز تو شرمنده آن فرشته که بر آسمان برد

6 در صوفی بگشایند بآن شرط ولی که در عربده بر درد کشان وا نکند

7 باده اهلی بکسی پیر خرابات دهد که بنوشد می و بنشیند و غوغا نکند

عکس نوشته
کامنت
comment