1 گر آدم و گر فرشته گر دیو و پری است حسن تو ز روی جمله در جلوه گری است
2 بیگانه و خویشند درین خانه یکی هر کس که یکی دو بیند از کج نظری است
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 باز چون شمع سحر رشته جان سوخت مرا مرده بودم دگر آن شمع بر افروخت مرا
2 چون شهیدان توشد جامه خونین کفنم در ازل عشق تو این جامه بتن دوخت مرا