1 ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران گوارا کرد بر من چاه را، از قیمت افتادن
1 عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش دایه پرهیز کند طفل چو بیمار شود
1 دل چسان دست ازان طره طرار کشد؟ چون کسی از دو جهان دست به یکبار کشد؟
2 سر برآرد چه عجب گر ز گریبان مسیح سوزنی کز قدم راهروان خار کشد
1 اگر پوشیده گردد دیگران را تن ز پیراهن تن سیمین جانان می شود روشن ز پیراهن
2 ترحم می کند بر دیده نظارگی، ورنه گرانی می کشد آن سرو سیمین تن ز پیراهن
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟