- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از روی چو خورشیدت هرگه که براندیشم یکذره بود کمتر چون از قمر اندیشم
2 جائی که لبت باشد با انهمه شیرینی از لعل تو بیزام گر از شکراندیشم
3 گفتی که برافشان سرگر عاشق جانبازی من بهر نثار تو کی اینقدر اندیشم
4 در عشق تو چو نشمعم جان بر سرو سر برکف دعوی کله داری وانگه ز سراندیشم
5 در آرزویم آمد کز ساعد خود سازم هرگه که میانت را زرین کمر اندیشم
6 جز رنگ رخم حقا در خاطرم ارآید هرگه که من درویش از وجه زراندیشم
7 گویم که بعشق از من بیچاره تری باشد؟ هم من بوم آن مسکین چون نیک براندیشم
8 گفتی پس کاری شو تا هست غمت برجای لایق نبود گر من کار دگر اندیشم