1 ازین سپس تو ببینی دوان دوان در دشت بکفش و موزه در افگنده صد هزار سیان
1 جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد که از خمار شبانه نشاط خواب کنند
1 آن سبزه که از عارض او خاسته شد تا ظن نبری که حسن آن کاسته شد
2 در باغ رخش بهر تماشای دلم گل بود و بسبزه نیز آراسته شد
1 عنان همت مخلوق اگر بدست قضاست چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟
2 گر اعتقاد درستست، اعتراض محال ور اعتراض ثوابست، اضطراب خطاست