- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جور چرخ کجروش، وز دست بخت واژگون دارم دل و چشمی عجب، اینجای غم آنجوی خون
2 دوش از تصادف، شیخ و من، بودیم در یک انجمن کردیم از هر در سخن، او از جنان، من از جنون
3 از اشک خونین دلخوشم، وز آه دل منت کشم دایم در آب و آتشم، هم از برون، هم از درون
4 می دید اگر خسرو چو من، رخسار آن شیرین دهن می کند همچون کوهکن، با نوک مژگان بیستون
5 در این طریق پرخطر، گم گشته خضر راهبر ای دل تو چون سازی دگر، بی رهنمای رهنمون