1 از سنگلج آوای غم اندوز آید بانگ خشنی ولی دل افروز آید
2 یک لحظه در آن حوزه اگر بنشینی صد مرتبه فریاد جهانسوز آید
1 زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت مشکل ما را به مردن خوب آسان کرد و رفت
2 جغد غم هم در دل ناشاد ما ساکن نشد آمد و این بوم را یکباره ویران کرد و رفت
1 آن دست دوستی که در اول نگار داد با دشمنی به خون دل آخر نگار داد
2 دیدی که باغبان جفاپیشه عاقبت بر باد آشیانه چندین هزار داد
1 به زندان قفس مرغ دلم چون شاد میگردد مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد
2 ز آزادی جهان آباد و چرخ کشور دارا پس از مشروطه با افزار استبداد میگردد
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند