1 برای دست تو رای کرم چو سهل آمد چرا ببخت من این سهل ممتنع گردد
2 چو فرصتست غم کار من بخورزان پیش که روزگار برین کار مطلع گردد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
2 بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
1 الحذارای غافلان زین وحشت آباد الحذار الفرارای عاقلان زین دیو مردم الفرار
2 ا ی عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول زین هواهای عفن وین آبهای ناگوار
1 ای مهر تو در میان جانها وای مهر تو بر سر زبانها
2 قدر تو گذشته از فلکها صیت تو فتاده در جهانها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به