- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دعا و خدمت مخدوم خویش فخرالدین همی رسانم اگر آمد او زدریا بار
2 ربیع آمد لیکن ربیع ما نامد توئی ربیع ربیع جهان خزان انگار
3 بجان تو که اگر شرح اشتیاق دهم زصد یکی نشود گفته درد وصد طومار
4 توئی ربیع دل ما ولی چو گل بدعهد که بی ثبات بود عهد تو بوقت بهار
5 خیال تست شب و روز پیش دیده من چنانکه گوئی گشتست در دو دیده نگار
6 چو مدتی است که از تو نیافتم تشریف همی ندانم تا چیست موجب آزار
7 بدیع باشد این از رفیع رای ربیع که بی سبب زچو من دوستی شود بیزار
8 مکن اگر چه حریفان تو خودبسی داری زدوستان کهن نیز گه گهی یاد آر