1 هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دیوانگان دانه زنجیر در دامان صحرا کاشتیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خط نمی سازد مرا زان لعل جان پرور جدا تشنه کی گردد به تیغ موج از کوثر جدا
2 سبزه خط لعل سیراب ترا بی آب کرد آب را هر چند نتوان کرد از گوهر جدا
1 ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا حلقه بیرون این دنیای باطل کن مرا
2 وادی سرگشتگی در من نفس نگذاشته است پای خواب آلوده دامان منزل کن مرا
1 من ملایم کردم از آه آسمان سخت را نرم از آتش می توان کردن کمان سخت را
2 سختی ایام را مردن تلافی می کند عذرخواهی هست چون مغز استخوان سخت را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **