- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چه مجنونم و صحرای جنون جای منست لیک دیوانه تر از من دل شیدای منست
2 آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون نیش آن خار که از دست تو در پای منست
3 رخت بر بست ز دل شادی و هنگام وداع با غمت گفت که یا جای تو یا جای منست
4 جامه ای را که به خون رنگ نمودم امروز بر جفاکاری تو شاهد فردای منست
5 چیزهائی که نبایست ببیند، بس دید به خدا قاتل من دیده بینای منست
6 سر تسلیم به چرخ آنکه نیاورد فرود با همه جور و ستم همت والای منست
7 دل تماشائی تو، دیده تماشائی دل من بفکر دل و خلقی به تماشای منست
8 آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز پای پر آبله بادیه پیمای منست