- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای داده زآستان خود آورارگی مرا در خاک ره نشانده بیکبارگی مرا
2 ازبسکه خون خورم زغمت بیخود اوفتم مردم نهند تهمت میخوارگی مرا
3 دردا که هست چاره کارم هلاک و نیست غیر از تو چاره ساز به بیچارگی مرا
4 باری چو دل شکسته ز سنگ جداییم ای سنگدل گذار به نظارگی مرا
5 آن میر مجلسی که تو را شمع جمع کرد پروانه داده است به آوارگی مرا
6 پرورده کرشمه لطفت چو اهلیم حیف است اگر کشی بستمکارگی مرا