- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خضر که همدم شده یی آب بقا را زنهار بیاد آر لب تشنه ما را
2 زهرست غمت گر نبود وعده بوسی بی چاشنی خون خورم این زهر بلا را
3 گل از تو چنان شد که به صد دیده چو شبنم بر خواری گل گریه بود مرغ هوا را
4 تا کس نبرد بو زکباب دل مستان در صحبت ما ره نبود باد صبا را
5 آن کعبه که از چارطرف سجده کنندش خشتی بود از خاک درت اهل صفا را
6 از وادی مجنون صفتان بوی وفا جوی کانجا که تویی نام ندانند وفا را
7 پیش تو شهان خاک نشین اند چو اهلی در عشق تفاوت نبود شاه و گدا را