1 مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند ساده لوحان که در کعبه و بتخانه زدند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش از خویش رفتگان خبری می گرفته باش
2 رفتیم ما ولی دل و جان ماند پیش تو از بازماندگان خبری می گرفته باش
1 خوش بهاری می رسد میخانه ها سامان کنید برگ عیش آماده بهر جشن گلریزان کنید
2 فصل گل در خانه بودن عمر ضایع کردن است با حریفان موافق روی در بستان کنید
1 بس که از رخسار او در پیچ و تاب است آفتاب تشنه ابرست و جویای نقاب است آفتاب
2 چون چراغ روز می میرد برای خامشی بس کز آن رخسار روشن در حجاب است آفتاب
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به