- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داش غلم مرگ تو حظ کردم از اشعار تو من متلذذ شدم از لذت گفتار تو من
2 آفرین گفتم بر طبع گهربار تو من بخدا مات شدم در تو و در کار تو من
3 هر چه در نمره ده بود منزه دیدم گر تو یک حسن در او دیدی من ده دیدم
4 نظم تو متقن و نثر تو موجه دیدم
5 قابل محمدت و در خور به به دیدم اگر اخبار بود جرأت اظهار کجاست
6 غیر تو پیش کسی این همه اخبار کجاست اگر اخبار بود جرأت اظهار کجاست
7 آنکه لوطی گریت را کند انکار کجاست
8 پنطیند آن دگران، لوطی پادار کجاست هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
9 که گمان داشت که این شور به پا خواهد شد هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
10 دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد
11 دور ظلمت بدل از دور ضیا خواهد شد لایق آن که تو دل بسته او باشی نیست
12 این رئیس الوزرا قابل فراشی نیست لایق آن که تو دل بسته او باشی نیست
13 در بساطش بجز از مرتشی و راشی نیست
14 همتش جز پی اخاذی و کلاشی نیست کرده یک رنده تآتری و فرستاده به من
15 از بیانات رئیس الوزرا با دو سه تن کرده یک رنده تآتری و فرستاده به من
16 که کند دیدۀ ابناء وطن را روشن