-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا دلیست نه در خوردِ من، که بستاند؟ مرا ز دست دل خویشتن که بستاند
2 اگر رخت نبود، دل ز بر، که برباید وگر لبت نبود، جان ز تن، که بستاند
3 وگر نه حسن تو بر ماه خط نویسد پس خراج تو ز گل و یاسمن که بستاند
4 وگر مرا لب لعل تو یاریی ندهد ز زلف کافر تو داد من که بستاند
5 در اشک غرقم و گویم که نیستم عاشق ز من ندانم تا این سخن که بستاند