مرا از جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی غزل 108

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

مرا دلیست نه در خوردِ من، که بستاند؟

1 مرا دلیست نه در خوردِ من، که بستاند؟ مرا ز دست دل خویشتن که بستاند

2 اگر رخت نبود، دل ز بر، که برباید وگر لبت نبود، جان ز تن، که بستاند

3 وگر نه حسن تو بر ماه خط نویسد پس خراج تو ز گل و یاسمن که بستاند

4 وگر مرا لب لعل تو یاریی ندهد ز زلف کافر تو داد من که بستاند

5 در اشک غرقم و گویم که نیستم عاشق ز من ندانم تا این سخن که بستاند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر