1 یک دم نشود که در دم افزون نکنی چو عادت خویت این بود، چون نکنی؟
2 دلداری بر من یقین که داری در دل لیکن نکنی، تا جگرم خون نکنی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن سبزه که از عارض او خاسته شد تا ظن نبری که حسن آن کاسته شد
2 در باغ رخش بهر تماشای دلم گل بود و بسبزه نیز آراسته شد
1 اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
2 تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
1 مردان سازند جای در خانه زین باشند زنان خانه نشین همچو نگین
2 بر عکس بود کار من بی دل و دین در خانه زین زن و منم خانه نشین
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **