1 نه دل ز تمنای تو در بر گنجد نه عشق ز سودای تو در سر گنجد
2 ای موی میان، از کمرت در رشکم کان جا که وی است موی کی در گنجد؟
1 تا دیده بر آن عارض گلگون افتاد چشمم ز سرشک چشمه خون افتاد
2 هر راز، که در پرده دل پنهان بود با خون دلم ز پرده بیرون افتاد
1 بگردون برین بر شد، ز فخر این ملکت ایران که گسترد از برش سایه خجسته رایت سلطان
2 اگر ویران شد این ایران ز جور ترکمان بد ز عدل شاه نیک اختر بساعت گردد آبادان
1 سپیده دم، چو از گردون نهان شد گوهرین پیکر زمین ساجگون بنهاد تاج عاجگون بر سر
2 هوای قیر گون بر چد نقاب قیرگون از رخ برآمد روز روشن تاب از فیروزه گون منظر