- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخساره مکن راست به جایی که تو باشی ور راست کنی، طرفه بالایی که تو باشی
2 گفتی چو ببینی رخ ما را غم خود خور از جان که کند یاد به جایی که تو باشی؟
3 از دیده نیفتد گذرش بر تو نگویی تا خاک شوم در ته پایی که تو باشی
4 شاید که نیاری به نظر ملک جهان را در کلبه احزان گدایی که تو باشی
5 خلقی به دم سرد بمیرد به درت، آنکه خورشید نتابد به سرایی که تو باشی
6 خسرو، اگر از شعر برانی سخن عشق احسنت، زهی شعر سرایی که تو باشی