از تماشای تو کس منع دل ما از اهلی شیرازی غزل 619

1 از تماشای تو کس منع دل ما نکند صورت خوب که بیند؟ که تماشا نکند

2 پیش ما دار فنا مرتبه معراج است جز شهید غمت این مرتبه پیدا نکند

3 پر مکن عیب سیه رویی خورشید پرست که ترا غیرت این آینه رسوا نکند

4 با وجود تو بمحراب کسی سر چه نهد جای آنست که سر پیش تو بالا نکند

5 شمع رخسار تو در سوختن خسته دلان آفتابی است که یکذره محابا نکند

6 در صوفی بگشایند بآن شرط ولی که در عربده بر درد کشان وا نکند

7 باده اهلی بکسی پیر خرابات دهد که بنوشد می و بنشیند و غوغا نکند