1 مکن ایدوست کار من دریاب هجرت آورد تاختن دریاب
2 دست آنزلف جان شکر بربند جور آن جزع دل شکن دریاب
3 چشم تو قصد جان ما دارد هان که مستست و تیغ زن دریاب
4 ماه تو منخسف همی گردد گفتمت سر این سخن دریاب
5 خشمت آمد که خواندمت دشمن دوستا رفت جان من دریاب
6 آه مظلوم پرده سوز بود الله الله تو خویشتن دریاب
دیدگاهها **