- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچ میدانی تو هر طفلی که آید در جهان از چه توأم با عُوَیل و ضَجه و زاری بُوَد
2 گرچه خون میخورده اندر حبس تاریک رحم وین زمانش نوبت شیر و شکر خواری بود
3 این از آن باشد که در لوح ازل بیند ز پیش کاین جهان جای چه خوف و خفت و خواری بود
4 چون همی بیند که میخواهد گرفتارش شود ضجه و فریادش از بیم گرفتاری بود