1 فریاد که عشق کهنه نو شد جان در کف عاشقی گرو شد
2 آزرده دلی که بود، گم گشت دیرینه غمی که بود، نو شد
3 یاری که ز ما حدیث نشنود اندر حق ما سخن شنو شد
4 رویش دیدم، دلم بیفتاد پایش به چه ذقن به گو شد
5 باد سر زلف او بجنبید صد خرمن صبر جو به جو شد
6 آورد صبا نشان کویش اشکم بدوید و پیشرو شد
7 دادم به قضا عنان خسرو چون اسپ نشاط تیز دو شد