نشد از زخم تیر آهو گریزان از اهلی شیرازی غزل 892

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخجیرش

1 نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخجیرش از آنشد تا کسی بیرون نیارد از درون تیرش

2 هر آن عاشق که شد آشفته زنجیر موی تو بجز پیش تو نتوان داشتن جایی بزنجیرش

3 به خوابم دوش میخواندی میان لاله زار گل مرا در خاک و خون خواهد نشاند امشب بتعبیرش

4 الا ای مهربان تدبیر کار اشک ریزان کن که آب از سر گذشت و ما نمیدانیم تدبیرش

5 براه آرزو اهلی فتاده ذره خاک است بیا ای آفتاب عاشقان از خاک برگیرش

6 ای باد زلف او را برهم مزن که ترسم جمعی شوند درهم ز آشفتگی مویش

7 بسیار گوست اهلی عیبش نشاید اما کز سینه میکند کم دردی به گفتگویش

عکس نوشته
کامنت
comment