- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخجیرش از آنشد تا کسی بیرون نیارد از درون تیرش
2 هر آن عاشق که شد آشفته زنجیر موی تو بجز پیش تو نتوان داشتن جایی بزنجیرش
3 به خوابم دوش میخواندی میان لاله زار گل مرا در خاک و خون خواهد نشاند امشب بتعبیرش
4 الا ای مهربان تدبیر کار اشک ریزان کن که آب از سر گذشت و ما نمیدانیم تدبیرش
5 براه آرزو اهلی فتاده ذره خاک است بیا ای آفتاب عاشقان از خاک برگیرش
6 ای باد زلف او را برهم مزن که ترسم جمعی شوند درهم ز آشفتگی مویش
7 بسیار گوست اهلی عیبش نشاید اما کز سینه میکند کم دردی به گفتگویش