1 به احترام به این سر نظر کنید ای خلق که بی حیات ولی در حیات جاوید است
2 بَدَل به این سرِ بی تن شَوَد دو روزِ دِگَر نشانِ بیرَقِ ایران که شیر و خورشید است
1 خوش آن که او را در دل بود وِلایِ علی که هست باعث رحمت به دنیی و عقبی
2 پناه شاه و گدا ملجاً وَضیع و شریف مَلاذِ پیر و جوان مَهرَبِ فقیر و غنی
1 بر سردر کاروان سرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
2 ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم