بیا، ای دیده شهری به از امیرخسرو دهلوی غزل 168

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

بیا، ای دیده شهری به سویت

1 بیا، ای دیده شهری به سویت جهانی گم شده در جستجویت

2 بلا و فتنه کار افزای چشمت جفا و کینه دست افزار خویت

3 که باشد آیینه آه و هزار آه که در آغوش گیرد نقش رویت

4 مبادا بگسلد یک مویت، ارچه جهان آویخت در یک تار مویت

5 کنم از آب دیده لب نمازی چو پای هر سگی بوسم به کویت

6 بده دل گر توانی بی دلی را که خواهد داد جان در آرزویت

7 نیم عاشق چو من از بیم مردن نبینم سیر در روی نکویت

8 چو زنبور سیه گرد سر گل بگردم بر سرت بیخود ز بویت

9 ز حیرت باز خسرو مانده بیهوش خموشی بودی اندر گفت و گویت

عکس نوشته
کامنت
comment