1 چو شهر گنجه اندر کل آفاق ندیدستم حقیقت در جهان خاک
2 که رنگ خلد و بوی مشک دارد گلابش آب باشد زعفران خاک
3 چنان مطرب هوائی دارد الحق که رقص آید در او در هر زمان خاک
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای کلک نقشبند تو آرایش جهان وی لفظ دلگشای تو آسایش جنان
2 ای نکته بدیع تو خوشتر ز آرزو وی گفته رفیع تو بر تر ز آسمان
1 زهی عالی بنای قصر معمور که باد آفات دهر از ساحتت دور
2 هوای روشنت چون مطلع مهر بنای عالیت چون روضه حور
1 در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش
2 نشست پیشم سرمست و جام می بردست میی که شعله او زد بقیروان آتش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **