- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دیوارش شوم بهوش و باز آیم بهوش از بوی دیوارش
2 چون مراغ بسملم گر افکند از کوی خود بیرون طپم در خاک و خون چندان که افتم سوی دیوارش
3 چون افتاده بیمارم که همچون صورت بیجان نشستن نیستم قوت مگر پهلوی دیوارش
4 نوشتم بر در و دیوار محنت خانه غم چندان که از مشق جنون من سیه شد روی دیوارش
5 چو نگذارد که رو درروی دیوارش نهم اهلی دهم تسکین دل باری به گفتگوی دیوارش