1 بیکی برد اشارت کردم سوی آنکس که چنونبود راد
2 دست بربر زد و پذرفت بطبع آنچنان کز کرمش گشتم شاد
3 مدتی رفت و نکرد آنچه شنود که مرا گشته فراموش ازیاد
4 گفت از معدنش آرند مگر کاروان آمد و هم نفرستاد
5 من نیشابوری ازو خواسته ام مگرم او یمنی خواهد داد
دیدگاهها **