- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش حسن تو همچو صورت چین برقرار خویش
2 از بسکه بی تو شب همه شب گریه میکنم شرمنده ام ز دیده شب زنده دار خویش
3 ای دیده سیل اشک بر آن آستان مریز کانجا نوشته ام سخنی یادگار خویش
4 گل خوشه چین خرمن دولت شود مرا گر بینمت چو شاخ گلی در کنار خویش
5 چندانکه سوخت اهلی لب تشنه در بلا آبی نیافت جز سخن آبدار خویش
6 اهلی بگرداب غمش بحر کرم جو شد مگر کاین کشتی امید من افتد گذر بر ساحلش