بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار از اهلی شیرازی غزل 893

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش

1 بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش حسن تو همچو صورت چین برقرار خویش

2 از بسکه بی تو شب همه شب گریه میکنم شرمنده ام ز دیده شب زنده دار خویش

3 ای دیده سیل اشک بر آن آستان مریز کانجا نوشته ام سخنی یادگار خویش

4 گل خوشه چین خرمن دولت شود مرا گر بینمت چو شاخ گلی در کنار خویش

5 چندانکه سوخت اهلی لب تشنه در بلا آبی نیافت جز سخن آبدار خویش

6 اهلی بگرداب غمش بحر کرم جو شد مگر کاین کشتی امید من افتد گذر بر ساحلش

عکس نوشته
کامنت
comment