1 بدو نیک و شاه و گدای و ملک همه بندگانند بیگانه کیست
2 یکی را جهان میدهی سر بسر یکی را جوی نیست چندانکه زیست
3 یک قاف تا قاف خوان می کشد یکی بهر یک لقمه نان خون گریست
4 چو قسمت بوفق عدالت بود نمیدانم افراط و تفریط چیست
1 اگر ز کینکشیام غم ز خشم و کینم نیست ز رشک غیر میسوزم که تاب اینم نیست
2 یکی به کفر خوش است و یکی به دین شادست من از خیال تو پروای کفر و دینم نیست
1 صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند غم تو تا کی و صبر و شکیب ما تا چند
2 تو بیوفا چو پشیمان نمی شوی از جور اگر وفا نکنی با کسی جفا تا چند
1 گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است این کز دور مرا بینی و گویی چه کس است این
2 گفتی که شبت ناله بسی پست برآید مارا نفسی نیست مگر هم نفس است این
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به