1 بدو نیک و شاه و گدای و ملک همه بندگانند بیگانه کیست
2 یکی را جهان میدهی سر بسر یکی را جوی نیست چندانکه زیست
3 یک قاف تا قاف خوان می کشد یکی بهر یک لقمه نان خون گریست
4 چو قسمت بوفق عدالت بود نمیدانم افراط و تفریط چیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای که چون چشم خوشت نرگس مخموری نیست در گلستان جهان به ز تو منظوری نیست
2 نقش روی تو چو بر تخته کشد شاگردی تخته گر بر سر استاد زند دوری نیست
1 تا نمردیم دل از درد تو بهبود نداشت تا ندادیم به سودای تو جان سود نداشت
2 حقه سبز فلک داشت دوای همه کس آنچه درمان دل خسته ما بود نداشت
1 ای نخل آرزو لب لعلت طبیب کیست پرورده یی عجب رطبی تا نصیب کیست
2 بادی که می وزد خبر هجر می دهد بازاین سموم غم پی جان غریب کیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به