- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون ز شهر آن شاهد شیرینشمایل میرود در قفایش، کاروان در کاروان، دل میرود
2 همچو کز دنبال او وادی به وادی چشم رفت پیشپیشش اشک هم منزل به منزل میرود
3 دل اگر دیوانه نبود الفتش با زلف چیست کی به پای خویش عاقل در سلاسل میرود
4 چون به باطن در جهان نبود وجودی غیر حق حق بود آن هم که در ظاهر به باطل میرود
5 یارب این مقتول عشق از چیست کز راه وفا سر به کف بگرفته استقبال قاتل میرود
6 کوی لیلی بس خطرناک است ز آنجا تا به حشر همچو مجنون بازگردد هرچه عاقل میرود