1 چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود نرگس به هوای می قدح ساز شود
2 فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز شود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت خرابم میکند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت
2 پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
1 دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ
2 بجز هندویِ زلفش هیچ کس نیست که برخوردار شد از روی فَرُّخ
1 ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
2 وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
1 جای حضور و گلشن امن است این سرای زین در به شادمانی و عیش وطرب در آی
2 ای کاخ دولتی تو چه کاخی که مدرج است در شاخسار گلشن تو سایه همای
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به