چون بخیال آیدم سرو قباپوش از اهلی شیرازی غزل 882

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش

1 چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش آورم از شوق او دست در آغوش خویش

2 وه چه خوش آندم که تو مست نشینی برم وانکه نبینم دگر تکیه گهت دوش خویش

3 چونکه سیوالی کنی مضطربم در جواب بسکه همی گم کنم از سخنت هوش خویش

4 گوشم از آن لب چه یافت دولت سر گوشیی کاش توانستمی بوسه زدن گوش خویش

5 چند چو اهلی ز دور لب گزم و خون خورم شربتی آخر ببخش از لب چون نوش خویش

عکس نوشته
کامنت
comment