1 اسراف مکن ببذل مالت کز سیم و زرت نمیگزیرد
2 نی بیزرت ایچ حکم باشد نی بی درمت کسی پذیرد
3 هر کونه بقدر خود کند خرج زودش غم نیستی بگیرد
4 کاتش که فشاند زر باسراف از گرسنگی همی بمیرد
1 زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم
2 ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم
1 حکیم یونان ان فلسفی نجیب الدین که واقفست بتحقیق برهمه اسرا ر
2 زمنطق و ز ریاضی و از طبیعیات نجوم و هندسه و علم طب و موسیقار
1 خیز و بلبل بین و آن شادی بر گل کردنش خیز و گل بین وان تبسم پیش بلبل کردنش
2 گر غرض گل بود را گل اینک در برش پس ز بهر چیست این آشوب و غلغل کردنش