1 اسراف مکن ببذل مالت کز سیم و زرت نمیگزیرد
2 نی بیزرت ایچ حکم باشد نی بی درمت کسی پذیرد
3 هر کونه بقدر خود کند خرج زودش غم نیستی بگیرد
4 کاتش که فشاند زر باسراف از گرسنگی همی بمیرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست
2 دل مبند ار خردی داری بر سیم وزرت که زروسیم جهان همچو جهان در گذرست
1 بساط عدل بگسترد باز در عالم خدایگان جهان خسرو بنی آدم
2 قوام چتر سلاطین سکندر ثانی پناه دولت سلجوق اتابک اعظم
1 ای ترا گاه کرم با هر کسی صد اصطناع وی ترا وقت بیان در سخن در هر سخن صد اختراع
2 حجت قدر تو چون اعیان حسی بیخلاف منصب صدر تو چون برهان عقلی بی نزاع
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به