- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن پری چو از، بهر دلبری، زلف عنبرین، شانه میکند در جهان هر آن، دل که بنگری، بیقرار و، دیوانه میکند
2 با چنین جمال، گر تو ای صنم، یک زمان زنی، در حرم قدم همچو کافران، مؤمن حرم، رو به سوی بت، خانه میکند
3 شمع را از آن، من شوم فدا، گرچه میکشد، ز آتش جفا پس بسوز دل، گریه از وفا، بهر مرگ پروانه، میکند
4 پیش مردمش، درد و چشم ریش، کی دهد مکان، این دل پریش یار خویش را، کی به دست خویش، آشنای بیگانه میکند
5 جز محن ز عمر، چیست حاصلم، زندگی نکرد، حل مشکلم مرگ ناگهان، عقده از دلم، باز میکند یا نه میکند