آنکو به روز مهتری از دوستان گردد بری
1
آنکو به روز مهتری از دوستان گردد بری
ناآدمی گر بشمری اندر شمار آدمش
2
دارد وطن فریاد ازو کام اجانب شاد ازو
اینسان رود بر بادازو گر بسپری ملک جمش
3
نگذاشت باقی مدخلی نه معدنی نه جنگلی
افزون طلب نبود بلی شاید اگر گیرد کمش