1 اندر این عهد که قحط کرمست بنه از نام نکو انباری
2 صیت احسان ببهائی اندک میفروشند بخر بسیاری
1 چه گوئی چیست آن شکل مدور که دارد خیمه با گردون برابر
2 چو ایوانی کشیده بر سر آب چو خرگاهی زده بر روی آذر
1 عشقت سوی هر که راه بر گیرد اول غم تو گواه برگیرد
2 گر عکس رخت برآسمان افتد مه وای فضیحتاه بر گیرد
1 دگر باره چه صنعت کرد باما سپهر سر کش فرتوت رعنا
2 بیک بازی سوی تحت الثری برد برونق رفته کاری چون ثریا