گر چه دل سوخته و عاشق و جان‌باخته‌ایم از فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی

گر چه دل سوخته و عاشق و جان‌باخته‌ایم

1 گر چه دل سوخته و عاشق و جان‌باخته‌ایم باز با این همه دل‌سوختگی ساخته‌ایم

2 اثر آتش دل بین که از آن شمع‌صفت اشک‌ها ریخته در دامن و بگداخته‌ایم

3 با همه مقصد خیری که مرام من و تست در بنی نوع بشر ولوله انداخته‌ایم

4 جز دورنگی نبود عادت این خلق دورنگ همه را دیده و سنجیده و بشناخته‌ایم

5 عجبی نیست که با این همه دشمن من و دل جز به دیدار رخ دوست نپرداخته‌ایم

6 عمرها در طلب شاهد آزادی و عدل سر قدم ساخته تا ملک فنا تاخته‌ایم

7 بر سر نامه طوفان بنگر تا دانی بیرق سرخ مساوات برافراخته‌ایم

عکس نوشته