1 افسوس که از رأی خراب من و تو یکمرتبه شد پاک حساب من و تو
2 آراء لواسان چو بخوبی خوانند حاکی است ز سؤ انتخاب من و تو
1 روزگاریست که در دشت جنون خانه ماست عهد مجنون شد و دور دل دیوانه ماست
2 پیش زور و زر غالب همه تسلیم شدند آنکه تسلیم نشد همت مردانه ماست
1 کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت هیچکس همچو تو بیدادگری یاد نداشت
2 گوش فریاد شنو نیست خدایا در شهر ورنه از دست تو کس نیست که فریاد نداشت
1 باز طوفان بلا لجهٔ خون میخواهد آنچه زین پیش نمیخواست، کنون میخواهد
2 آنکه بنشاند به این روز سیه ایران را بر سر دار مجازات نگون میخواهد
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند